طنز نوشته های فروی فیوز

 

دیشب با یکی از دوستام نشستیم پای هندونه

جاتون خالی با قاشق تمام مغزش رو تراشیدیم و خوردیم

اون یکی دوستم میگه : یه ذره هندونه بزارید بمونه روی اون پوست

تا رومون بشه بزاریمش دم در ! اینجوری مردم فک میکنن بز تو خونه بستیم :|




قرار بود با یه اسب سفید برم دنبال دخترِ آرزوهام بعد به این نتیجه رسیدم

خوو لامصب یکی دو تا نیستن که !

حالا قرار شده یه وَن بگیرم یکی یکی برم دنبالشون ! والـــــــــا !!!

بقیه در ادامه مطلب